
تامین مالی از طریق سرمایهگذاری ریسک پذیر (VC) یک فرآیند کاملا رقابتی است که برای استارتآپها امکاناتی مانند مشاوره استراتژی، بازاریابی، استخدام مدیران، حسابدار و… که برای رشد استارتآپ لازم است، فراهم میکند. با توجه به روند رقابتی، شرکتهای سرمایه گذاری معمولا به دنبال سرمایهگذاری روی استارتآپ با پتانسیل تبدیل شدن به استارتآپ با رشد بالا و ارزش بالای یک میلیارد دلار (unicorn) هستند و از آنهایی حمایت میکنند که نرخ بازگشت سرمایه(ROI) سریع (کمتر از پنج سال) داشته تا از طریق مالکیت یا عرضه اولیه عمومی(IPO) ارائه کنند.
مدل سرمایهگذاری ریسک پذیر یک فرآیند چند مرحلهای با مراحل کوتاه مدت تامین مالی بوده و بهطور معمول یک سرمایهگذاری اولیه کشت ایده(حدود یک میلیون دلار) و به دنبال آن چند مرحله از تامین سرمایه حدود ۱۰ میلیون دلار به نام سری A، B، C و … است. هنگامی که این مراحل تکمیل شد، مدیران صندوق های سرمایهگذاری در مراحل واپسین سرمایهگذاری که بعضا ۱۰ میلیون دلار بوده و ممکن است تا صدها میلیون دلار برسد، وارد میشوند. علاوه بر سرمایه، اکثریت صندوقهای سرمایهگذاری ریسک پذیر، برای کمک به استارتآپ ها جهت دستیابی به ظرفیتهایشان، شرکتهای پرتفوی با خدماتی مانند مشاوره برای مدیریت، طراحی تیمی و شبکهای تشکیل میدهند. سرمایهگذاری معمولا به عنوان یک همکاری ۱۰ساله شکل میگیرد که در آن سرمایهگذاران خارج از تیم ایدهپردازان یا شرکای محدود، منابع مالی لازم برای سرمایهگذاری در استارتآپ را فراهم میکنند.
در طول پنج سال اول این صندوق، شرکای عمومی صندوق درصدد هستند روی ۱۰ تا ۲۰ استارتآپ با پنج سال مانده برای رسیدن به ROI موردنظر سرمایهگذاری کنند. با توجه به ریسک بالای سرمایهگذاری استارتآپ، بیشتر سرمایه گذاران انتظار ندارند که همه استارتآپها به ROI موردنظر برسند. ممکن است حتی برخی از آنها شکست خورده یا نهایتا ۲ تا ۴ درصد از ROI را تامین کنند و تنها یک یا دو استارتآپ موفق میشود، به ۱۰درصد ROI دست یابد. عموما به جای سرمایهگذاری و خدمات مالی، شرکت سرمایه گذاری سهمی از شرکت (معمولا حدود ۲۰درصد) را خریداری می نمایند.
محدودیتهای مدل سرمایهگذاری ریسک پذیر
از آنجا که صندوقهای سرمایهگذاری عمدتا نیازمند تمرکز روی استارتآپ با پتانسیل ROI قابلتوجه(۱۰درصد کل سرمایهگذاری یا بیشتر) هستند، بسیاری از استارتآپها به ویژه استارتآپهایی مانند فناوری پاک که برای رسیدگی به مشکلات واقعی برای هر دو جهان توسعه یافته و در حال توسعه تلاش می کنند و پتانسیلی برای ایجاد این درجه از بازدهی ندارد، نمیتوانند در رقابت برای جذب سرمایه موفق باشد. با توجه به محدودیتهای زمانی، صندوقهای سرمایهگذاری ریسک پذیر نیز کمتر به دنبال استارتآپهایی در زمینهای مانند محصولات دارویی هستند چرا که با توجه به مقررات و عوامل دیگر، بیش از ۱۰ سال زمان طول میکشد تا نرخ بازگشت سرمایه این استارتآپها محقق شود. علاوه بر این عوامل دیگری وجود دارد که تعداد استارتآپهای مناسب برای تامین مالی ریسک پذیر را محدود میکند. یکی از این عوامل مرحله سرمایهگذاری است، بهطوری که شرکتهای سرمایه گذاری درصدد حرکت به سمت مراحل بعدی یا پایانی سرمایهگذاری هستند. عامل بعدی به تخصص برمیگردد، یعنی سرمایه گذاران ریسک پذیر بهطور معمول در استارتآپهایی سرمایهگذاری میکنند که تجربه و تخصص داشته باشند. در نهایت، بخشی از محدودیت نیز مربوط به مرحله توسعه فناوری است که نیاز به زمان و تعهدات مالی قابل توجهی برای توسعه یک محصول تجاری داشته و بر این اساس برای اکثر سرمایه گذاران ریسک پذیر جذاب نیست.
سرمایهگذاری ریسک پذیر مدل مناسبی برای برخی فنآوری در زمینههایی مانند ابزار و نرمافزار پزشکی است، اما در مقابل، برای بسیاری از استارتآپها مدل سرمایهگذاری ریسک پذیر نیز مشکلات بسیاری دارد که قادر به موفق کردن آن استارتآپ نیست. مهمترین مشکل تاکید شرکتهای سرایه گذار و اعمال فشار به استارتآپ برای دستیابی به نقطه خروج است. این رفتار سختگیرانه نسبت به استارتآپ ها، آنها را مجبور میکند به فرآیند تحقیق و توسعه سرعت ببخشند و در این میان ممکن است گاهی اوقات ایدهپرداز فرصت رسیدن به یک مدل کسب و کار که به وی اجازه میدهد به پتانسیل خود دست یابد، را از دست بدهد. در بسیاری از موارد، این بی صبری سرمایهگذاران منجر به اعمال فشار از سوی سرمایه گذاران به تیم مدیریت استارتآپ میشود تا به جای یک IPO یا تشکیل شرکت سهامی خاص ماندن که برای ذینفعان درآمد قابل توجهی را ایجاد میکند، تصمیمات نادرست مانند فروش مالکیت ایده اتخاذ شود. محدودیتهای در مدل سرمایهگذاری ریسک پذیر برای برخی استارتآپها، نیازمند آن است مدلهای جایگزینی برای جذب سرمایه ایدهپردازان معرفی کرد. این مدلها میتواند تامین مالی بر مبنای درآمد (Revenue-based financing)، بدهی ریسکپذیر(Venture debt) و سرمایهگذاری جمعی(Crowdfunding) باشد که در ادامه ویژگیهای آن تشریح میشود.
تامین مالی بر مبنای درآمد
تامین مالی بر مبنای درآمد یا تامین مالی مبتنی بر حق امتیاز(Royalty-based financing)، یک نوع ساختار تامین مالی انعطافپذیر است که در آن یک شرکت درصدی از درآمدهای آتی خود را در ازای سرمایهگذاری به سرمایهگذار میفروشد. در اصل، این شیوه ترکیبی از بدهی و ارائه بخشی از سهام برای شرکتها بدون داراییهای محدود است. برخلاف وام بانکی با نرخ بهره ثابت، مقدار بازپرداخت ماهانه بر مبنای درصدی از درآمد است که به شرکت اجازه میدهد بازپرداخت وام از یک هزینه ثابت ماهانه را به یک هزینه متغیر تبدیل کند. بسیاری از سرمایهگذاران این شیوه انتظار دارند وام در عرض چهار تا پنج سال بعد از سرمایهگذاری اولیه بازپرداخت شود. مدل مذکور برای شرکتهایی موثر است که در حال درآمدزایی بوده، اما فاقد دارایی لازم برای وثیقه وامهای بانکی سنتی هستند. همچنین این مدل میتواند برای شرکتهای دارای پتانسیل درآمدزایی یک تا سه سال موثر باشد. یکی دیگر از مزایای مدل تامین مالی بر مبنای درآمد این است که سهامداران موجود حقوق صاحبان سهام زیادی ندارند. از آنجا که هیچ سهامی رد و بدل نمیشود، استارتآپ به دور آتی سرمایهگذاران وابسته خواهد ماند و میتواند از حمایتهای مالی آنها بهرهمند شود.
بدهی ریسکپذیر
در طول ۲۰سال گذشته یا بیشتر، مدل بدهی ریسکپذیر مهم بوده، اما کسی آن را برای تامین مالی استارتآپ به رسمیت نمیشناخت. این مدل یک شکل از تامین مالی بدهی برای شرکتهایی تحت حمایت سهام است که دارایی یا جریان نقدی لازم را برای تامین مالی سنتی ندارند یا انعطافپذیری بیشتر میخواهند. در حالی که تعدادی از مدلهای بدهی ریسکپذیر وجود دارد، اما سه مدل آن رایج است. نخست سرمایه رشد قابل استفاده برای سرمایه در گردش یا هر هدف دیگر کسب و کار، دوم تامین مالی حسابهای دریافتنی برای شرکتهایی که در حال تولید درآمد و دارایی در قالب این حسابها هستند و سوم تامین مالی تجهیزات بهطور خاص برای خرید تجهیزات مورد استفاده است. طرفداران این مدل ادعا میکنند که مدل مذکور شکلی از سرمایه ریسکی بوده و زمانی که بهصورت مناسبی ساخته شده باشد، از مدل حقوق صاحبان سهام(دریافت سرمایه در ازای بخشی از سهام شرکت) کمهزینهتر است. مزیت مشترک این روش برای استارتآپها و سرمایهگذاران شامل کاهش مالکیت سهام شرکت، گسترش مسیر شرکت برای رسیدن به نقاط عطف اهداف و سرعت بخشیدن به رشد با هزینه محدود برای کسب و کار است. بدهی ریسکپذیر برای استارتآپ، مزایای دیگری مثل اجتناب از ارزیابی به ویژه در مراحل ابتدایی و مدیریت یک دوره سخت را بدون ارسال سیگنال منفی به سرمایهگذاران موجود و آتی به همراه دارد و در شرایطی که بیشتر از زمان موردانتظار طول بکشد و مراحل برجسته را تضعیف کند، بهعنوان بیمه عمل میکند.
سرمایهگذاری جمعی
در ابتداییترین سطح سرمایهگذاری روی استارتآپها، سرمایهگذاری جمعی روی اتصال استارتآپها با سرمایهگذاران بالقوه، مصرفکنندگان و سایر ذینفعان کلیدی برای پشتیبانی از رشد کسب و کار از طریق برخی پلتفرم آنلاین تمرکز دارد. در کل چهار شکل مشترک از سرمایهگذاری جمعی وجود دارد. نخست، مبتنی بر دریافت سهام است که سرمایهگذاری در ازای دریافت مقدار کمی از سهام شرکت از سوی حامیان مالی انجام میگیرد که با توجه به تعداد بالای سرمایهگذاران بالقوه برای مشارکت نقطه قوت خوبی است. دوم، سرمایه حمایتی بهصورت هدیهای از سوی سرمایهگذار یا سازمان خیریه است و حامی مالی میتواند در ازای این کمک، از معافیت یا کسری مالیاتی بهرهمند شود. سوم، سرمایهگذاری به شکل وام است که حامی مالی، سرمایه را به ایدهپرداز وام داده و بازپرداخت آن (معمولا با بهره پایین) طی یک دوره زمانی از پیش تعیین شده است؛ در این روش استارتآپ میتواند یک سرمایه مهم را بدون کاهش حقوق صاحبان سهام دریافت کند.
چهارم، مبتنی بر پاداش است، به این معنا که سرمایهگذار خدمات ملموس مثل پیشخرید محصول در ازای پرداخت وجوه خود را دریافت میکند، مزیت این روش وجود کمپینی برای ایجاد بازار برای محصول استارتآپ است. درباره محدودیتهای سرمایهگذاری جمعی میتوان گفت، در این نوع جذب سرمایه به ویژه در روش مبتنی بر دریافت سهام، اگر سند توافق بین سرمایهگذار و صاحب ایده بهدرستی ساخته نشده باشد، روی کاهش سرمایه متمرکز میشود. در روش مبتنی بر پاداش، موضوع اصلی پیرامون پیشسفارش محصولات و دیگر امتیازات میچرخد.